تئوری داو Dow Jones

در پی تلاش غیرفوق اوج "C" برای در کردن نقطه اوج "A", منجر به افت تا زیر کف "B" می گردد, که نشانگر فروش در نقطه "S" است.
نظریه داو - تئوری داو جونز
تئوری داو (تئوری داوجونز) یک روش معاملاتی است که توسط "چارلز داو" توسعه داده شد. تئوری داو مبنای تحلیل تکنیکی بازارهای مالی است. ایدۀ پایه ای تئوری داو این است که عمل قیمت بازار بازتاب دهندۀ همۀ اطلاعات موجود است و حرکت قیمت بازار از سه روند اصلی تشکیل شده است.
به عمل تبدیل کنید
مبانی تئوری داو
- بازار همه چیز را در نظر دارد.
هر چیزی که بر عرضه و تقاضا تأثیر می گذارد در قیمت بازار منعکس می شود. - سه نوع روند
طبق تئوری آقای "داو", صعود متوالی افت و خیزها - روند صعودی نام می برد ; روند نزولی برعکس - نزول متوالی افت و خیزها.
آقای "داو" مطمئن بود که اصول "عمل و عکس العمل" که در تمام هستی مشاهده می شود, در بازار نیز کاربرد دارد, یعنی - هر حرکتی، سرانجام جهت معکوس به خود می گیرد.
آقای "داو" روند بازار را به سه قسمت تقسیم کرد:- اولیه (همانند هنگام رخ دادن مد در ساحل دریا که آب تا جایی که بتواند بالا می آید).
- ثانویه (که شبیه امواجی می ماند که در حرکت اولیه ایجاد می شوند و هر موج یک سوم از مسیری که آمده و یا دوم سوم از آن را به عقب می گردد، البته در اغلب موارد نیمی از مسیری که آمده را برمی گردد.)
- ناچیز (موج دار) - نوسانات در حرکت فرعی.
- روندهای حرکتی اصلی از سه مرحله تشکیل می شود.
آقای "داو" به حرکت های اصلی توجه کرد و آنها را به سه مرحله تفکیک کرد:- مرحله تمرکز - سرمایه گذاران تیزبین با احساس تغییر حرکت بازار به عملیات خرید/فروش می پردازند.
- مرحله حضور همگانی - اکثر تریدران که از تحلیل تکنیکال استفاده می کنند وارد بازار می شوند.
- مرحله سهیم شدن - مسیر حرکتی جدید به خوبی خود را نشان می دهد. در این مرحله با انتشار اخبار اقتصادی روند حرکتی تائید می شود، معاملاتی ریسکی کوتاه مدت شکل می گیرند و حضور همگانی گسترده تر می گردد.
- شاخص های میانگین باید یک دیگر را تأیید کرد.
آقای "داو" اذعان داشت که تا حالی که نمودار های شاخص میانگین صنعتی و شاخص راه آهن (منظور وی شاخص "داو جانس" بود) سطح اوج قبلی را رد نکنند, تأیید شروع یا ادامه روند صعودی وجود ندارد. سیگنال ها الزاماً همزمان باهم رخ نمی دهند اما به سرعت به دنبال هم می آیند و قوی ترین تئوری داو Dow Jones سیگنال در حکم تائیدیه است. - حرکت بازار باید توسط حجم معاملات تآیید شود.
, بسته به این که قیمت در چه جهتی در طی یک روند، در حال حرکت است و یا این که در حال اصلاح حرکت خود باشد، حجم معاملات افزایش یا کاهش می یابد. از نظر "داو"، حجم یک شاخص ثانوی است. سیگنال های خرید و فروش برای وی در هنگام بسته شدن قیمت ها بودند. - تا زمانی که نشانگران بازگشت بوقوع نپیوستند, روند ادامه دارد.
ایده تحلیل تکنیکی بر این اساس طراحی شد, که روند بازار تا زمانی ادامه دارد که یک قدرت خارجی حرکت بازار را تغییر ندهد. یا این ترتیب تحلیلگران دائمأ در پی یافتن سیگنال های تغییر روند قرار هستند.
نوسان ناموفق.
در پی تلاش غیرفوق اوج "C" برای در کردن نقطه اوج "A", منجر به افت تا زیر کف "B" می گردد, که نشانگر فروش در نقطه "S" است.
نوسان موفق.
توجه داشته باشید که قبل از اینکه "D" زیر "B" افت کند, "C" از نقطه اوج "A" تجاوز می کند. بعضی از تریدران "S1" را به عنوان علامت فروش می دانند, در حالی دیگران قبل از اینکه در "S2" اقدامات فروش انجام دهند, منتظر ریزش نرخ تا "E" هستند.
آقای "داو" فقط قیمت ها در زمان بسته شدن معاملات را تئوری داو Dow Jones در نظر می گرفت. شاخص های میانگین وقتی مورد توجه قرار می گیرند که بالای نقطه اوجی قبلی و یا پایین تر از آن بسته شوند. افت و خیز روزانه اهمیت نداشتند.
تئوری داو (Dow Theory)
تئوری داو یک تئوری اقتصادیست که عنوان میکند بازار در یک روند صعودی قرار دارد، اگر یکی از میانگینهای آن (برای مثال صنایع یا حمل و نقل) از یکی از قلههای مهم خود عبور کند. و در ادامه با همراهی عبور مشابه در سایر میانگینها همراه باشد. برای مثال، اگر میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average (DJIA)) از یک قله متوسط عبور کند، انتظار میرود که میانگین حمل و نقل داو جونز (Dow Jones Transportation Average (DJTA)) نیز در برهه زمانی منطقی همین مسیر را دنبال کند.
نکات کلیدی
- تئوری داو یک چهارچوب فنی است که پیشبینی میکند که بازار روندی صعودی دارد، اگر که یکی از میانگینهای آن از قلهای مهم عبور کند. و این عبور از قله توسط سایر میانگینها نیز اتفاق بیوفتد.
- این تئوری با این فرض ایجاد شد ک همه چیز در قیمت و بازار لحاظ میباشد که این مورد با فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) همخوانی دارد.
- در این موضع فکری، شاخصهای مختلف بازار میبایست یکدیگر را با استفاده از الگوهای رفتار قیمت (Price Action) و حجم معاملات تا تغییر روند تأیید کنند.
مفهوم تئوری داو
تئوری داو یک روش معاملاتی است که توسط چارلز داو (Charles H. Dow)، یکی از موسسان شرکت Dow Jones & Company, Inc. در کنار ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگسترسر (Charles Bergstresser)، توسعه یافت. میانگین صنعتی داو جونز نیز در سال ۱۸۹۶ توسط همین افراد ایجاد شد. داو تئوری خود را در طول یک سری از مقالات منتشرشده در ژورنال وال استریت، که توسط وی و دیگران تأسیس شد، شکل داد.
چارلز داو در سال ۱۹۰۲ از دنیا رفت و به دلیل فوت وی، هیچ وقت نتوانست تئوری کامل خود در ارتباط با بازارها را منتشر کند. ولی تعدادی از دنبالکنندگان و همکاران کارهای توسعه یافته بر مقالات قبلی را منتشر کردند. بعضی از مهمترین افراد و منابع مرتبط با تئوری داو شامل لیست زیر میباشند:
- ویلیام پ. همیلتون (فشارسنج بازار سهام) (William P. Hamilton’s “The Stock Market Barometer” (1922))
- رابرت رئا (تئوری داو) (Robert Rhea’s “The Dow Theory” (1932))
- ا. جورج شیفر (چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایهگذار کمک کردم تا در بازار سهام به سوددهی برسند) (E. George Schaefer’s “How I Helped More Than 10,000 Investors To Profit In Stocks” (1960))
- ریچارد راسل (تئوری داو امروز) (Richard Russel’s “The Dow Theory Today” (1961))
هسته مرکزی تئوری
داو باور داشت که بازار سهام به صورت یکپارچه، یک مقیاس قابل اندازهگیری از وضعیت کلی کسب و کار درون اقتصاد میباشد و با تحلیل کلیت بازار، فرد میتواند به طور دقیق آن وضعیت را بسنجد و جهت روند ماژور بازار و جهت احتمالی سهام شرکتها به طور جداگانه را شناسائی کند.
این تئوری در عمر بیش از ۱۰۰ سال خود توسعه بیشتری داشته است که این توسعه شامل مشارکتهای ویلیام همیلتون در دهه ۱۹۲۰، رابرت رئا در دهه ۱۹۳۰ و ا. جورج شیفر و ریچارد راسل در دهه ۱۹۶۰ میباشد. برخی از دیدگاههای این تئوری، برای مثال تأکید آن بر بخش حمل و نقل (یا در فرم اصلی آن، راه آهن)، منسوخ شدهاند. ولی رویکرد داو همچنان هسته مرکزی تحلیل تکنیکال مدرن را شکل میدهد.
نحوه کارکرد تئوری داو
تئوری داو از ۶ بخش اصلی تشکیل شده است:
بخش ۱: همه چیز در قیمت لحاظ شده است.
تئوری داو براساس فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) عمل میکند که در این فرضیه عنوان میشود قیمت دارائیها تمام اطلاعات موجود را درون خود جای دادهاند. به زبان دیگر، این رویکرد خلاف فرضیهای از اقتصاد رفتاری است.
پتانسیلهای سوددهی، برتری رقابتی، شایستگی مدیریتی، همه این پارامترها و سایر موارد در قیمت بازار لحاظ شدهاند، حتی اگر هر فرد یک بخش یا کلیت این جزئیات را نداند. در مطالعه دقیقتر این تئوری، حتی وقایع آینده نیز به فرم ریسک لحاظ شدهاند.
بخش ۲: سه روند ماژور (Primary) برای بازار وجود دارد.
بازارها روندهای ماژوری، مانند بازار گاوی یا خرسی، را تجربه میکنند که به مدت یک سال یا بیشتر دوام میآورند. در این روندها بزرگتر، روندهای میانمدتی تجربه میشود که معمولاً در خلاف روند اصلی، همانند یک پولبک در بازار گاوی یا یک رالی صعودی در بازار خرسی، خود را نمایش میدهند. این روندهای میان مدت از سه هفته تا سه ماه عمر میکنند. در نهایت، روندهای مینوری وجود دارند که زیر یک هفته دوام میآورند و به طور غالب نویز بازار حساب میشوند.
بخش ۳: روندهای ماژور دارای سه فاز هستند.
یک روند ماژور، با توجه به تئوری داو، دارای سه فاز میباشد. در یک بازار گاوی، فاز جمعآوری، فاز مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و فاز مازاد وجود دارد. در یک بازار خرسی، این سه فاز فاز توزیع، فاز حرکت مشارکت عمومی و فاز ترس (یا ناامیدی) خواهند بود.
بخش ۴: شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند.
به منظور اینکه یک روند تشکیل شود، داو این فرض را در نظر داشت که شاخصها یا میانگینهای بازار باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معناست که سیگنالهائی که در یک شاخص اتفاق میافتد، باید با سیگنالهای سایر شاخصها همراستا باشند. اگر یک شاخص، نظیر میانگین صنعتی داو جونز، یک روند ماژور صعودی را تأیید میکند، در حالی که شاخص دیگر در روند ماژور نزولی باقیست، معاملهگران نباید فرض را بر شروع روند جدید بگیرند.
داو از دو شاخص طراحیشده توسط خود و شریکانش، میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) استفاده میکرد. استفاده از این دو شاخص با این فرض انجام میشد که در صورتی که شرایط کسب و کار، همانطور که DJIA عنوان میکند، واقعاً سالم باشد، راهآهن باید از باربری مورد نیاز این کسب و کار در حال بازدهی باشد. اگر قیمت این دارائیها در حال رشد باشد ولی راهآهن متضرر باشد، روند به احتمال قوی پایدار نمیباشد. برعکس این قضیه نیز صادق است: اگر راهآهن در حال رشد باشد ولی بازار در حال ریزش باشد، روند مشخصی وجود ندارد.
بخش ۵: حجم میبایست روند را تأیید کند.
در صورتی که قیمت در امتداد روند ماژور در حال حرکت باشد، حجم باید افزایشی باشد و در صورت حرکت خلاف روند، باید کاهش حجم مشاهده شود. حجم کم نشان دهنده ضعف روند میباشد. برای مثال، در یک بازار گاوی، حجم باید با رشد قیمت افزایش یابد و در طول پولبکهای مینور باید کاهش پیدا کند. در صورتی که در این مثال حجم در طول پولبک افزایش یابد، میتواند نشانه این باشد که روند در حال برگشت بوده و فعالان بازار رفتار خرسی از خود نشان میدهند.
بخش ۶: روندها ادامه خواهند داشت تا زمانی که یک برگشت واضح صورت گیرد.
برگشت روندهای ماژور میتواند با روندهای مینور اشتباه گرفته شود. شناسائی این قضیه بسیار دشوار است که یک حرکت رو به بالا در بازار خرسی تغییر روند است یا یک رالی کوتاهمدت است که در ادامه با کفهای پائینتر همراه میشود و تئوری داو در این رابطه هشدار میدهد و توصیه اکید بر تأیید برگشت روند احتمالی دارد.
موارد خاص
در ادامه بر بررسی نکات اضافی در رابطه با تئوری داو میپردازیم:
قیمت Closing و بازههای خطی
چارلز داو تنها به قیمتهای Closing بسنده میکرد و توجهی به حرکات در طول روز شاخص نداشت. برای تشکیل یک سیگنال روند، قیمت Closing باید سیگنال روند را صادر کند، نه حرکات قیمت در طول روز (قیمت High یا Low).
ویژگی دیگر در تئوری داو ایده بازههای خطی (Line Ranges) میباشد که تحت عنوان بازههای معاملاتی (Trading Ranges) نیز از آنها در تحلیل تکنیکال یاد میشود. این بازههای خنثی (یا افقی) از حرکات قیمت به عنوان بازههای تثبیت در نظر گرفته میشوند و معاملهگران باید برای شکست خط روند توسط حرکات قیمتی صبر کنند تا بتوانند در رابطه با جهت حرکت بازار نتیجهگیری کنند. برای مثال، اگر که قیمت به بالای خط برود، احتمال وقوع روند صعودی میرود.
سیگنالها و شناسائی روندها
یک مورد دشوار از اعمال تئوری داو، شناسائی دقیق برگشت روند میباشد. به یاد داشته باشید که یک پیروی تئوری داو با جهت کلی بازار معامله میکند، به همین دلیل این مورد بسیار با اهمیت است که نقاط تغییر جهت بازار را شناسائی کند.
یکی از تکنیکهای اصلی مورد استفاده برای شناسائی نقاط برگشت روند در تئوری داو تحلیل قله و دره (Peak-and-Trough Analysis) میباشد. یک قله بالاترین قیمت در حرکت بازار میباشد، در حالی که یک دره تحت عنوان پائینترین قیمت برای حرکت بازار تعریف میشود. توجه داشته باشید که در تئوری داو فرض بر این است که بازار به صورت یک خط صاف حرکت نمیکند. بلکه شامل قلهها و درههائی است که به طور کلی به صورت رونددار در یک جهت در حال حرکت میباشند.
یک روند صعودی در تئوری داو، یک سری از قلهها و درههای بالاتر پشت سر هم میباشد. یک روند نزولی نیز یک سری از قلههای و درههای پائینتر پست سر هم تعریف میشود. ششمین باور تئوری داو اعلام میکند که یک روند به طور موثر وجود دارد، مگر اینکه یک نشانه واضح دال بر تغییر روند شناسائی شود. تقریباً همانند قانون اول نیوتن از قوانین سهگانه حرکت، یک شیٔ در یک جهت به حرکت خود ادامه میدهد تا زمانی که یک نیرو در آن حرکت تداخل ایجاد کند.
به طور مشابه، بازار به حرکت در جهت ماژور ادامه میدهد تا زمانی که یک نیرو، همانند تغییر در شرایط کسب و کار، به اندازهای قوی باشد تا منجر به تغییر جهت این حرکت ماژور گردد.
نقاط برگشت
یک برگشت در روند ماژور زمانی سیگنال خود را صادر میکند که بازار قادر به ایجاد یک قله و دره دیگر در راستای روند ماژور نباشد. برای یک روند رو به بالا، یک برگشت روند با عدم فتح قله قبل و در ادامه عدم ایجاد کف بالاتر ایجاد میشود. در این حالت، بازار از یک بازه قلهها و درههای بالاتر به بازه درهها و قلههای پائینتر که عوامل یک روند ماژور رو به پائین است تغییر فاز داده است.
برگشت یک روند ماژور نزولی زمانی اتفاق میافتد که بازار دیگر قادر به سقوط و تشکیل قلهها و درههای پائینتر نباشد. این اتفاق زمانی پیش میآید که بازار یک قله بالاتر از قله قبل و در ادامه یک دره بالاتر از دره قبل تشکیل دهد که پارامترهای یک روند روبه بالا و صعودی میباشند.
جمعبندی
چارلز داو و شریکانش در پی تشکیل تئوری مرتبط به شاخصهای خود، زیربنای سیستمی را تشکیل دادند که منجر به شکلگیری تحلیل تکنیکال مدرن شد. موارد شش گانه عنوان شده در تئوری داو، مخصوصاً مورد ششم که تحت عنوان نمودارخوانی شناخته میشود، همچنان با قدرت در تحلیل تکنیکال مورد بررسی قرار میگیرد.
تئوری داو (Dow Theory)
تئوری داو (به انگلیسی Dow Theory) یک چارچوب و یک سری مفاهیم در تحلیل تکنیکال است که از نوشتههای چارلز داو در مورد تئوریهای بازار برگرفته شده است.
«چارلز» داو موسس و ویرایشگر «والاستریت ژورنال» و یکی از بنیانگذاران Dow Jones & Company بود.
او به عنوان بخشی از شرکت کمک کرد که اولین شاخص سهام بورس با نام شاخص حمل و نقل Dow Jones (DJT) را بسازند و بعد از آن نیز شاخص دیگری با نام میانگین صنعتی Dow Jones (DJIA) را تولید کردند.
داو هرگز تئوریهای خود را به صورت نوشته درنیاورد و هرگز از آنها به عنوان تئوری یاد نکرد؛ اما بسیاری از افراد از سرمقالههای او در وال استریت ژورنال بهره بردند.
بعد از مرگ او یکی از دیگر نویسندگان وال استریت ژورنال با نام «ویلیام همیلتون» افکار و مقالههای او را در کنار هم جمعآوری کرده و چیزی را به وجود آورد که امروزه با نام تئوری داو میشناسیم.
در این مقاله از بورسینس ما به معرفی تئوری داو و صحبت در مورد مراحل و انواع مختلف روندهای بازار بر طبق کارهای داو میپردازیم.
در ضمن گفتن این نکته در ابتدای مقاله ضروری است که تئوریهای داو، درست مانند هر فرضیه و نظریه دیگری، مصون از خطا نبوده و قابل دستکاری و تفسیر است.
اصول اولیه تئوری داو
این اصول بسیار هم سو و هم راستای فرضیهای با نام \”بازار موثر\” هستند.
داو باور داشت که بازار همه چیز را کمرنگ میکند که به معنی این است که تمام اطلاعاتی که ما اکنون داریم قبلا بر روی قیمتها تاثیر خود را گذاشتهاند.
برای مثال اگر انتظار برود که یک کمپانی گزارش درآمد بسیار خوب و مثبتش را بدهد، این موضوع قبل از اینکه اتفاق بیفتد تاثیرش را روی بازار گذاشته است. در این شرایط درخواست و تقاضا برای سهام آنها قبل از انتشار گزارش بالا میرود و ممکن است که بعد از بیرون آمدن آن گزارش درآمد مثبت، قیمت تغییرات چندانی را تجربه نکند.
داو در برخی مواقع متوجه شد که قیمت سهام یک کمپانی در بورس بعد از آمدن یک خبر خوب کاهش پیدا میکند؛ زیرا این خبر آن طور که انتظار میرفت، خوب نبوده است!
این قوانین از نظر بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران، به خصوص آنهایی که به طور گسترده از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، هنوز هم درست است؛ اما از آن طرف کسانی که از تحلیلهای بنیادی استفاده میکنند با این تئوری داو Dow Jones موضوع موافق نیستند؛ زیرا از نظر آنها ارزش بازار بر روی قیمت یک سهم تاثیر نمیگذارد.
روندهای بازار
برخی از افراد معتقدند که کارهای داو، روندهای بازار را خلق کرد که امروزه به عنوان عنصری اساسی و ضروری در دنیای اقتصاد شناخته میشود.
تئوری داو میگوید که سه روند بازار مختلف وجود دارد:
- روند اصلی: روند اصلی بین چندماه تا چندین سال باقی خواهد ماند و حرکت اصلی و بزرگ بازار را مشخص میکند.
- روند ثانویه: روند ثانویه بین چند هفته تا چندین ماه باقی میماند.
- روند سوم: این روندها در کمتر از یک هفته و یا ده روز میل به از بین رفتند دارند. در برخی موارد این روندها در طی چند ساعت یا یک روز نیز از بین میروند.
با بررسی این سه نوع روند، سرمایهگذاران میتوانند فرصتهای سودآور را شناسایی کنند.
روند اصلی و اولیه مهمترین روند برای تعیین سیستم معاملاتی است؛ اما فرصتهای مطلوب و سودآور در زمان کم روی روندهای ثانویه و سوم اتفاق میفتند که معمولا هم در تناقض و تضاد با روند اصلی است.
برای مثال اگر باور داشته باشید که یک ارز دیجیتال روند اصلی مثبتی دارد؛ اما در روند ثانویه کمی حرکات منفی مشاهده میکنید، بهتر است که خرید نسبتا کمی را انجام دهید و هنگام بالا رفتن ارزش و قیمت آن، شروع به فروش کنید.
مشکل اما این است که بتوانید با نگاه کردن و بررسی یک روند تشخیص دهید که کدام یک از انوع روند است و اینجاست که تحلیلهای تکنیکال عمیقتر وارد کار میشوند.
امروزه سرمایهگذاران و معاملهگران از ابزارهای تحلیلی زیادی برای تشخیص نوع روند مورد نظرشان استفاده میکنند.
3 فاز روند اصلی یا اولیه
داو در تئوریهای خود مشخص کرد که در یک روند اصلی سه فاز مختلف وجود دارد؛ برای مثال 3 فاز اصلی در یک روند مثبت و رو به بالا به شرح زیر است:
- ذخیره و توده (Accumulation): بعد از گذشتن از یک روند منفی و رو به پایین، ارزش و قیمت یک دارایی پایین بوده و احساسات و تمایلات بازار غالبا منفی است. سرمایهگذاران باهوش در این دوره شروع به ذخیرهسازی و انباشت سهام میکنند و منتظر بالا رفتن قیمت سهام میمانند.
- مشارکت عمومی (Public Participation): حال تعداد بیشتری از افراد حاضر در بازار فرصتهایی را که سرمایهگذاران باهوش میدیدند را مشاهده میکنند و در نتیجه عموم مردم به طور فعال شروع به خرید مینمایند. در طی این فاز قیمتها به طور مداوم افزایش مییابند.
- افراط و توزیع (Distirbution): در فاز سوم، عوام به حدس و گمان خود ادامه میدهند؛ اما روند در نزدیکی پایان خودش قرار دارد. در این شرایط سرمایهگذاران باهوش و سازندگان بازار شروع به توزیع سهام خود میکنند؛ برای مثال سهام خود را در بورس به افرادی میفروشند که هنوز متوجه نزدیک بودن پایان روند نشدهاند.
در یک بازار رو به پایین و منفی این فازها کاملا برعکس میشوند؛ یعنی با توزیع توسط افرادی که روند را تشخیص دادهاند شروع شده و با مشارکت عمومی ادامه پیدا میکند.
در فاز و مرحله آخر نیز سرمایهگذاران باهوش اقدام به خرید سهام افرادی میکنند که تغییر بازار را متوجه نشده و هنوز در حال فروش سهام خود هستند.
هیچ تضمینی وجود ندارد که این قوانین و اصول کاملا درست از آب دربیایند؛ اما هزاران معاملهگر و سرمایهگذار پیش از انجام هر عملی این موارد را در نظر میگیرند.
ارتباط تقاطع شاخصها
داو باور داشت که یک روند اصلی که در یک شاخص بازار مشاهده میشود؛ باید توسط یک شاخص دیگر مورد تایید قرار بگیرد.
در آن زمان دو شاخصی که مورد استفاده قرار میگرفتند همان شاخصهای حمل و نقل و میانگین صنعتی Dow Jones بود.
در آن زمان بازار حمل و نقل ارتباط بسیار نزدیکی با بازار صنعت داشت. این مورد دلیل منطقی و درستی داشت؛ زیرا هرچه مواد و وسایل بیشتری ساخته شود؛ نیاز به حمل و نقل برای انتقال مواد اولیه و ارسال محصولات وجود دارد.
به همین دلیل یک ارتباط واضح بین بازار صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت، اگر یکی از آنها قدرتمند و سالم بود، دیگری نیز همین وضع را داشت.
بهرحال این ارتباط تقاطع شاخصها امروزه کاربرد چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از محصولات دیجیتال بوده و نیاز به حمل و نقل فیزیکی وجود ندارد.
اهمیت حجم معاملات
امروزه اکثر سرمایهگذاران میدانند که داو به حجم، به عنوان یک اندیکاتور ثانویه اعتقاد زیادی داشت.
او باور داشت که یک روند قدرتمند باید با یک حجم بالای معاملات همراه شود. طبق این تئوری هرچه حجم معاملات بالاتر برود، احتمال اینکه حرکت فعلی قیمت بر روی روند بازار تاثیر بیشتری بگذارد، بالاتر است؛ اما اگر حجم معاملات پایین باشد، فعالیتهای مربوط به قیمت ارتباط چندانی با روند بازار ندارند.
روندها تا زمان تایید یک بازگشت قیمتی معتبر هستند
داو باور داشت که اگر بازار در یک روند قرار داشته باشد، روی روند باقی خواهد ماند؛ برای مثال اگر سهام یک شرکت بعد از انتشار یک خبر خوب و مثبت بالا برود، به حرکت رو به بالای خودش ادامه خواهد داد تا اینکه یک بازگشت قیمتی قطعی اتفاق بیفتد.
به همین دلیل داو باور داشت که با بازگشتهای قیمتی باید با شک و تردید رفتار شود تا زمانی که به عنوان یک روند اصلی جدید شناسایی شوند.
نکته مهم اینجاست که تمایز دادن یک روند ثانویه با بازگشت قیمتی یک روند اصلی بسیار سخت است و اکثر سرمایهگذاران در این مورد دچار اشتباه شده و یک روند ثانویه منفی را به عنوان بازگشت و برعکس شدن روند اصلی شناسایی میکنند.
سخن پایانی
برخی از منتقدین اعتقاد دارند که تئوری داو منقضی شده و تاریخ مصرفش تمام شده است و این باور را به خصوص در مورد تقاطع شاخصها دارند که در متن نیز به آن اشاره کردیم.
با این حال هنوز هم بسیاری از سرمایهگذاران تئوری داو را مناسب دانسته و به آن احترام میگذارند و این موضوع نه فقط به دلیل پیدا کردن فرصتهای اقتصادی و سودآور با استفاده از این تئوری؛ بلکه به دلیل پایهگذاری مفهوم روندهای بازار توسط داو نیز هست.
در مورد تئوری داو و اصول و قوانین آن میتوان به اندازه یک کتاب کامل اقتصادی صحبت کرد؛ زیرا بسیاری از افراد اعتقاد دارند که چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال است؛ اما در این مقاله از بورسینس سعی کردیم که اصول اولیه آن را به شما معرفی کنیم تا کمی در مورد پیدایش تئوری داو و انواع روندها اطلاعاتی به دست آورید.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.اصطلاحات دیگر را ببینید.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
تئوری داو Dow Jones
تئوری داو یک نظریه مالی است که می گوید بازار در صورتی روند صعودی دارد که یکی از میانگین های آن بالاتر از یک سقف قیمت قبلی پیش برود و با پیشرفت مشابهی در میانگین دیگر همراه باشد یا به دنبال آن دنبال شود.
به عنوان مثال ، اگر میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) به بالاترین حد صعود کند ، انتظار می رود میانگین حمل و نقل داوجونز (DJTA) در یک بازه زمانی منطقی از این روند پیروی کند.
تئوری داو یک چارچوب فنی است که پیش بینی می کند در صورتی که یکی از میانگین های آن بالاتر از یک بالاترین قیمت قبلی باشد که همراه با پیشرفت مشابهی در میانگین دیگر باشد ، بازار در یک روند صعودی قرار دارد.
این نظریه بر این تصور پیش بینی شده است که بازار همه چیز را به روشی منطبق با فرضیه بازارهای کارآمد تطبیق می دهد.
در چنین الگویی ، شاخص های مختلف بازار باید یکدیگر را از نظر عملکرد قیمت و الگوهای حجم تأیید کنند تا روند معکوس شود.
درک تئوری داو
تئوری داو رویکردی برای تجارت است كه توسط چارلز اچ. داو ارائه شد ، وی با ادوارد جونز و چارلز برگسترسر ، داو جونز و شركت را تأسیس كرد و متوسط صنعتی داو جونز را در سال 1896 توسعه داد.
چارلز داو در سال 1902 درگذشت ، و به دلیل مرگ او هرگز نظریه کامل خود را در بازارها منتشر نکرد ، اما چندین پیرو و وابسته آثاری را منتشر کردند که در مقاله ها گسترش یافته اند.
برخی از مهمترین مشارکتهای تئوری داو شامل موارد زیر است:
"فشارسنج بازار سهام" ویلیام پی. همیلتون (1922)
رابرت رئا "تئوری داو" (1932)
جورج شفر "چگونه به بیش از 10 هزار سرمایه گذار در سودآوری سهام کمک کردم" (1960)
"تئوری داو امروز" ریچارد راسل (1961)
داو معتقد بود که بورس اوراق بهادار به عنوان یک کل معیار قابل اعتمادی برای شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل بازار کل ، می توان آن شرایط را دقیق ارزیابی کرد و جهت روند عمده بازار و تئوری داو Dow Jones جهت احتمالی سهام منفرد را شناسایی کرد.
این نظریه در تاریخ صد و یک ساله خود دستخوش تحولات بیشتری شده است ، از جمله مشارکت های ویلیام همیلتون در دهه 1920 ، رابرت رئا در دهه 1930 و ای جورج شفر و ریچارد راسل در دهه 1960.
جنبه های نظریه از دست رفته است ، به عنوان مثال ، تأکید آن بر بخش حمل و نقل - یا راه آهن ، در شکل اصلی آن - اما روش داو هنوز هسته اصلی تجزیه و تحلیل فنی مدرن را تشکیل می دهد.
نظریه داو چگونه کار می کند
شش مولفه اصلی در تئوری داو وجود دارد.
بازار همه چیز را شفافیت می دهد
نظریه Dow بر اساس فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) عمل می کند ، که بیان می کند قیمت دارایی ها تمام اطلاعات موجود را در بر می گیرد.
به عبارت دیگر ، این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.
پتانسیل درآمد ، مزیت رقابتی ، صلاحیت مدیریت - همه این عوامل و موارد دیگر در بازار قیمت گذاری می شوند ، حتی اگر همه افراد از همه یا هر یک از این جزئیات اطلاع نداشته باشند.
در قرائت دقیق تر این نظریه ، حتی رویدادهای آینده نیز به صورت خطر شفافیت است.
سه نوع روند اصلی بازار وجود دارد
بازارها روندهای اصلی را تجربه می کنند که یک سال یا بیشتر طول می کشد ، مانند بازار گاو نر یا خرس.
در این روندهای گسترده تر ، آنها روند ثانویه را تجربه می کنند ، که اغلب بر خلاف روند اصلی کار می کنند ، مانند عقب نشینی در بازار گاو نر یا افزایش در بازار خرس این روندهای ثانویه از سه هفته تا سه ماه طول می کشد.
سرانجام ، روندهای جزئی کمتر از سه هفته وجود دارد که عمدتا سر و صدا هستند.
در نتیجه روندها ثانوی میتوانند بلند مدت ، میان مدت و کوتاه مدت باشند.
روندهای اصلی سه مرحله دارند
طبق تئوری داو ، یک روند اصلی از سه مرحله عبور می کند.
در بازار گاوی ، مرحله انباشت ، مرحله مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و مرحله اشتیاق است.
در بازار خرس ، مرحله توزیع ، مرحله مشارکت عمومی و مرحله وحشت (یا ناامیدی) نامیده می شوند.
شاخص ها باید یکدیگر را تأیید کنند
برای ایجاد یک روند ، شاخص های فرضی Dow یا میانگین بازار باید یکدیگر را تأیید کنند.
این بدان معنی است که سیگنالهایی که در یک شاخص وجود دارد باید با سیگنالهای دیگر مطابقت داشته باشند .
اگر یک شاخص ، مانند میانگین صنعتی داو جونز ، روند صعودی اولیه جدید را تأیید کند ، اما شاخص دیگری در روند نزولی اولیه باقی بماند ، معامله گران نباید تصور کنند که روند جدیدی آغاز شده است.
داو از دو شاخصی که او و شرکایش اختراع کرده اند ، میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) استفاده کرد ، با این فرض که اگر شرایط تجاری در واقع سالم باشد ، به عنوان افزایش DJIA ، ممکن است پیشنهاد می شود که راه آهن از جابجایی باری که این فعالیت تجاری لازم دارد سود می برد.
اگر قیمت دارایی ها در حال افزایش بود اما راه آهن رنج می برد ، احتمالاً روند پایدار نخواهد بود.
این معکوس نیز اعمال می شود:
اگر راه آهن رشد کرد اما بازار در حال رکود است ، روند مشخصی وجود ندارد.
حجم باید روند را تأیید کند
اگر قیمت در جهت اصلی حرکت کند ، حجم باید افزایش یابد و اگر بر خلاف آن حرکت کند ، باید کاهش یابد.
حجم کم نشان دهنده ضعف در روند است.
به عنوان مثال ، در بازار گاوی، با افزایش قیمت ، حجم باید افزایش یابد و در هنگام بازگشت ثانویه کاهش یابد.
اگر در این مثال در هنگام بازپس گیری حجم افزایش یابد ، این می تواند نشانه ای از روند معکوس باشد .
روندها ادامه دارند تا زمانی که یک واژگونی واضح رخ دهد
وارونگی در روندهای اولیه را می توان با روند ثانویه اشتباه گرفت.
تعیین اینکه آیا یک صعود در بازار خرس معکوس است یا یک حرکت کوتاه مدت است که باید با پایین آمدن پایین تر همراه باشد ، دشوار است و تئوری داو با تأکید بر تأیید برگشت احتمالی احتیاط را تأیید می کند.
تئوری داو در تحلیل تکنیکال چیست؟
تئوری داو (Dow Theory) یک تئوری مالی است که بیان میدارد که بازاری در حالت صعودی میباشد که یکی از شاخصهای میانگین آن (مانند شاخص صنعتی و یا شاخص حملونقل) به سطحی بالاتر از سطح قلهٔ مهم قبلی خود صعود کند. این صعود قیمتی باعث میشود که دیگر میانگینها و شاخصها نیز به سمت بالا حرکت کنند. برای مثال، اگر شاخص میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average – DJIA) به سطحی بالاتر از سطح میانگین خود حرکت کند، شاخص میانگین حملونقل داو جونز (Dow Jones Transportation Average – DJTA) نیز با فاصلهٔ زمانی کوتاه این حرکت روبهبالا را انجام خواهد داد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد شاخص میانگین صنعتی داوجونز میتوانید از مطلب آموزشی «شاخص میانگین صنعتی داوجونز چیست؟» دیدن نمایید.
نکات مهم:
- تئوری داو بهمانند یک اسکلت تکنیکالی برای بازار است که پیشبینی مینماید که هرگاه یکی از میانگینهای بازار به سطحی بالاتر از بالاترین نقطهٔ مهم قبلی خود رسید، بازار بهصورت کلی صعودی خواهد بود و دیگر شاخصها و میانگینها نیز همان مسیر را (هرچند با مدت زمانیِ متفاوت) طی خواهند کرد.
- این تئوری بر این پایه و اساس استوار است که موضوعات و متغیرات دیگر در بازار ثابت بمانند، به این فرضیه، فرضیهٔ بازارهای بهینه (Efficient Market Hypothesis) گفته میشود.
- در چنین الگویی، شاخصهای متفاوت بازار باید یکدیگر را از طریق حرکات قیمتی و الگوهای حجمی تأیید نمایند تا زمانی که روند حال حاضر قطع شده و بازگشت روند (Trend Reversal) رخ دهد.
درک مفهوم تئوری داو
تئوری داو یک دیدگاه معاملاتی بود که توسط چارلز داو (Charles Dow) به همراه ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگاسترسر (Charles Bergstresser) توسعه یافت. این سه شخص با یکدیگر شرکت داو جونز و شرکاء (Dow Jones and Company, Inc.) را تأسیس نمودند و شاخص میانگین صنعتی داو جونز را در سال 1896 ارائه کردند. داو از تئوری خود در یکسری از مقالات در روزنامه معتبر والاستریت ژورنال (Wall Street Journal) رونمایی کرد، او این روزنامه را نیز به همراه دیگر همکارانش پایهگذاری کرده بود.
چارلز داو در 1902 از دنیا رفت و به دلیل مرگ خود نتوانست تئوری کاملاش را در مورد بازارها ارائه دهد. اما بسیاری از همراهان و همکاران او ادامهٔ کار را در دست گرفتند و با استفاده از نوشتههای او، این تئوری را کامل کردند. برخی از مهمترین کسانی که در توسعه تئوری داو شریک بودند شامل افراد زیر میگردند:
- ویلیام همیلتون (William P. Hamilton) در کتاب “The Stock Market Barometer” – 1922
- رابرت رِآ (Robert Rhea) در کتاب “The Dow Theory” – 1932
- جورج شِفِر ( George Schaefer) در کتاب “How I Helped More than 10000 Investors to Profit in Stocks” – 1960
- ریچارد راسل (Richard Russell) در کتاب “The Dow Theory Today” – 1961
داو باور داشت که باید به بازار سهام بهعنوان یک مقیاس معتبر از عملکرد کلی کسبوکارها و اقتصاد نگاه شود. و یک شخص میتواند با تحلیل کلی بازار، به سنجهای مناسب در مورد جهت حرکت بازار و وضعیت آن و جهت حرکت قیمتی هر یک از سهام منفرد (Individual Stocks) دست پیدا کند.
تئوری داو در طی تاریخچهٔ بیش از 100 سالهٔ خود مورد توسعههای بسیار زیادی قرار گرفته است، مانند توسعههایی که ویلیام همیلتون (William Hamilton) در دههٔ 20 میلادی، رابرت رِآ (Robert Rhea) در دهه 30 میلادی، و جرج شِفِر (E. George Schaeffer) و ریچارد راسل (Richard Russel) در دهه 60 میلادی انجام دادند. در طی این مدت برخی از جنبههای این تئوری اهمیت و ماهیت خود را از دست دادند. برای مثال، تأکید بیش از اندازه تئوری اصلی داو بر روی بخش حملونقل (که شامل راهآهنها در نسخهٔ اصلی این تئوری بود) از نسخههای جدید حذف شده است، اما کلیت اصلی تئوری داو (مرجع) همچنان بهعنوان یک ابراز مهم تحلیل تکنیکال مدرن در نظر گرفته میشود.
تئوری داو چگونه کار میکند؟
تئوری داو از شش جزء اصلی تشکیل شده است.
تمامی اطلاعات و مسائل مهم در قیمتهای بازار لحاظ شده است.
تئوری داو براساس فرضیهٔ بازارهای بهینه (Efficient Market Hypothesis – EMH) عمل میکند، این تئوری به این موضوع مهم اشاره میکند که قیمت یک دارایی تمام اطلاعات مهم مورد نیاز ما در مورد آن دارایی را در خودش جای داده است. بهبیان دیگر، این تئوری بهعنوان یک آنتی تز (Anti – Thesis) در برابر اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) عرضه شد.
سودهای احتمالی، مزایای رقابتی، رقابت برای مدیریت شرکتها و…. همگی فاکتورهایی هستند که در قیمت سهام یک شرکت در بازار لحاظ شدهاند، حتی اگر کاربران و فعالان بازار نسبت بههیچ یک از این جزئیات اطلاعی نداشته باشند. با دقت بیشتر در این تئوری، میتوان متوجه شد که این تئوری آینده را نیز به شکلی ریسکی پیشبینی نموده است.
سه روند اصلی در بازار وجود دارند.
بازارها سه روند اصلی را تجربه میکنند که ممکن است یک سال و یا حتی بیشتر به طول بیانجامند، اصلیترین این روندها، روندهای صعودی و یا روندهای نزولی میباشند.
در کنار این روندهای اصلی، روندهای ثانویهای نیز در بازار تجربه میشوند که معمولاً در تئوری داو Dow Jones جهتی خلاف جهت روند اصلی حرکت میکنند. از این روندها میتوان به بازگشتهای قیمتی (Price Reversals) اشاره کرد که در بازارهای روبهبالا (یا بازارهای گاوی – Bull Markets) بهصورت یک روند روبه پایین (Pullback) و در بازارهای نزولی (یا بازارهای خرسی – Bear Markets) بهصورت یک رالی قیمتی (Price Rally) به سمت بالا دیده میشوند. این روندهای ثانویه قیمتی میتوانند از سه هفته تا سه ماه به طول بیانجامند. در نهایت، روندهای کوچکی نیز در بازار دیده میشوند که کمتر از سه هفته به طول میانجامند، که به این روندهای کوچک و کماهمیت – البته در بازههای زمانی طولانیمدت – معمولاً نام نویز بازار (Noises) اطلاق میگردد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بازگشت قیمتی میتوانید از مطلب آموزشی «بازگشت قیمتی در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
روندهای اصلی شامل سه فاز (Phase) میباشند
روندهای اصلی در بازار از سه فاز مهم عبور خواهند کرد. براساس تئوری داو، در یک بازار صعودی، شاهد سه فاز تجمیع (Accumulation Phase)، فاز مشارکت عمومی و یا فاز حرکت بزرگ (Public Participation Phase)، و فاز افراط در بازار (Excess Phase) میباشیم. در یک بازار نزولی، از این سه فاز بهعنوان فازهای توزیع (Distribution Phase)، فاز مشارکت عمومی (Public Participation Phase)، و فاز ترس و وحشت (Panic or Despair Phase) نام برده میشود.
شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند
برای شکلگیری یک روند در بازار، داو اظهار داشت که میانگینهای بازاری و شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معنی است که در صورت دیدهشدن یک سیگنال در یک شاخص، باید همین سیگنالها در دیگر شاخصها و یا میانگینهای بازار نیز دیده شود. اگر یک شاخص، مانند شاخص میانگین صنعتی داو جونز (DJIA)، شروع یک روند اصلی جدید را تأیید کند اما یک شاخص دیگر در تئوری داو Dow Jones حالت روند نزولی خود باقی بماند، معاملهگران هنوز نباید وقوع روند اصلی جدید را قطعی بدانند زیرا هنوز توسط شاخصهای دیگر تأیید نشده است.
داو از دو شاخص اصلیای که خود و همکارانش ابداع کردند برای بررسی سلامت و وضعیت کسبوکارها استفاده کرد. این دو شاخص شامل شاخص میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و شاخص میانگین حملونقل داو جونز (DJTA) بودند. در این حالت اگر شاخص میانگین صنعتی داو جونز، به سمت بالا حرکت میکرد، باید منتظر حرکت شاخص میانگین حملونقل داو جونز نیز به سمت بالا میبودیم. اما اگر قیمت داراییها در حال افزایش بوده باشد، اما قیمت ریلگذاریها و راهآهن افزایشی را تجربه نکرده باشند و یا حتی کاهشی بوده باشند، احتمال عدم ثبات در این روند وجود داشت. حالت عکس این قضیه نیز کاملاً محتمل و شدنی بود، در این حالت صنایع ریلی و راهآهنها سودهای کلانی را تجربه میکردند اما بازار از سویی دیگر، میتوانست در یک حالت نزولی به سر ببرد و در این حالت نیز هیچ روند مشخصی را نمیتوانستیم در بازار پیشبینی کنیم.
حجم باید روند را تأیید کند
در صورت حرکت قیمت در جهت روند اصلی، حجم باید افزایش یافته و در صورت حرکت آن در خلاف جهت روند اصلی حجم باید کاهش پیدا کند. حجم پایین نشان از ضعف در روند میدهد. برای مثال، در یک بازار صعودی، حجم باید در صورت افزایش قیمتها روندی صعودی، و در صورت رخ دادن روندهای ثانویه (بازگشتهای قیمتی – Price Reversals) باید روندی نزولی پیش گیرد. اگر در این مثال، حجم در زمان رخ دادن یک بازگشت قیمتی افزایش پیدا کند، میتواند نشان از یک بازگشت روند و آمادگی بازار برای ورود به حالت نزولی داشته باشد.
روندها تا زمان رخ دادن یک بازگشت قدرتمند باقی میمانند.
ایجاد بازگشت (Reversals) در روندهای اصلی هرگز نباید با رخ دادن روندهای ثانویه اشتباه گرفته شود. تشخیص اینکه یک حرکت صعودی در یک بازار نزولی و یا یک بازگشت قیمتی در یک بازار صعودی باعث تغییر روند میشود، و یا همین که روند کنونی به مسیر حرکت خود ادامه میدهد سخت میباشد. در این حالت تئوری داو به معاملهگران هشدار میدهد و بر این موضوع اصرار دارد که این بازگشت احتمالی قیمتی باید ابتدا تأیید شود.
موارد مهمی که باید در مورد تئوری داو مدنظر داشته باشید
در اینجا به برخی از نکات در مورد تئوری داو میپردازیم.
قیمتهای بسته شدن (Closing Prices) و حرکات قیمتی بدون جهت (Line Ranges)
چارلز داو تنها بر روی قیمتهای پایانی روز (قیمت بسته شدن) اتکاء داشت و به حرکات میان روزانه شاخص اهمیتی نمیداد. برای تأیید یک روند، قیمت بسته شدن باید نشاندهندهٔ رخ دادن آن روند باشد، نه حرکات میان تئوری داو Dow Jones روزی قیمت (Intraday Price Movement).
یک ویژگی دیگر از تئوری داو ایدهٔ حرکات بدون جهت قیمت (بازار بیجهت) است، که در دیگر نقاط تحلیل تکنیکال به آن عنوان (بازارهای بیجهت – Trading Ranges) دادهاند. در این بازههای زمانی که حرکات قیمتی بهصورت افقی بوده و بازار جهت مشخصی (روبه بالا و یا روبه پایین) ندارد، معاملهگران میتوانند منتظر یک حرکت قیمتی بمانند تا خط روند (Trend line) را شکسته و آماده تئوری داو Dow Jones تصمیمگیری در مورد جهت حرکتاش در بازار شوند. برای مثال، اگر قیمت به محدودهٔ بالاتر از سطح خط روند خود صعود کند، به احتمال زیاد روند آیندهٔ بازار روندی صعودی خواهد بود. البته باید در نظر گرفت که این شکست خط روند، حتماً با تثبیت قیمتیای در آن سطح اتفاق بیافتد و یک خطا (Fail Break-Out) نباشد.
سیگنالها و تشخیص روندهای بازار
یکی از سختیهایی که در اعمال تئوری داو وجود دارد، تشخیص صحیح روندهای بازار و بازگشتهای روندی است. به یاد داشته باشید، شخصی که با استفاده از تئوری داو به معاملهگری در بازار میپردازد، از روند عمده و اصلی بازار استفاده کرده و در جهت آن معامله میکند، بنابراین بسیار حیاتی است که این شخص نقاطی که در آنها احتمال بازگشت روندی در بازار وجود دارند را شناسایی کنند.
یکی از اصلیترین تکنیکهای استفاده شده برای شناسایی نقاط بازگشت روند در بازار تحت عنوان بررسی قلهها و کفها (Peak and Trough Analysis) شناخته میشود. یک قله بهعنوان بالاترین سطح قیمتی که بازار تا آن نقطه حرکت کرده است در نظر گرفته میشود. در حالی که یک کف بهعنوان پایینترین قیمتی که بازار تا آن نقطه حرکت داشته است، شناخته میشود. در نظر داشته باشید که تئوری داو در این حالت، فرض را بر این گذاشته است که بازار در یک خط افقی حرکت نمیکند بلکه روندی مشخص و به سمت بالا (صعودی) و یا به سمت پایین (نزولی) را دارد. تنها در این دو حالت است که بازار قلههای جدید (Peaks) و یا کفهای جدید (Troughs) را میسازد.
یک روند روبه بالا در تئوری داو بهصورت یکسری از قلههایی تعریف میشود که بهصورت متوالی تشکیل شدهاند و هریک از این قلهها از دیگری بالاتر میباشد. یک روند نزولی نیز در تئوری داو بهشکل یکسری از کفها که به دنبال یکدیگر تشکیل شدهاند، تعریف شدهاند که هریک از این کفها در سطح قیمتیای پایین از کفهای قبلی قرار گرفته است.
اصل ششم تئوری داو عنوان میدارد که روند در حالت خود باقی میماند تا زمانی که یک نشانه واضح از بازگشت روند (Trend Reversal) در آن دیده شود. این موضوع به قانون اول نیوتون در مورد حرکت شباهت زیادی دارد، در این قانون به این موضوع اشاره شده است که یک جسم تمایل به حرکت در جهت قبلی خود را دارد تا زمانی که یک نیرو خارجی جدید بر آن اعمال شود. در حالتی مشابه، روند بازار نیز به همین صورت عمل میکند و تمایل به حرکت در جهت پیشین خود دارد، یعنی برای مثال، در صورت صعودی بودن تمایل به ادامه روند صعودی و در صورت نزولی بودن تمایل به افت قیمتی و ادامهٔ روند نزولی خود را تئوری داو Dow Jones خواهد داشت. مگر اینکه یک نیروی قوی مانند تغییر نگرش معاملهگران، اخبار تأثیرگذار اقتصادی و بنیادی و …. بازار را تحت تأثیر قرار دهند تا این روندها به اتمام رسیده و بازگشت روند رخ دهد.
بازگشتهای روند (Trend Reversals)
بازگشتهای روند در روندهای اصلی بدین صورت تعریف میگردند: در بازگشتهای روند، در صورت وجود روند صعودی، روند اصلی دیگر نمیتواند قلههای جدیدی را ثبت نماید. و اگر روند نزولی باشد، روند از ثبت کفهای قیمتی جدید عاجز میماند. در چنین شرایطی، بازار از حالت تشکیل سقفها و کفهای متوالی خارج میشود، و در صورت تشخیص درست بازگشت روندی، میتوان به این نتیجه رسید که روند اصلی سابق در بازار به پایان خود رسیده است.
بازگشت روند همان طور که گفته شد، زمانی صورت میگیرد که قیمتها در بازار دیگر نتواند سقفها و یا کفهای جدیدی برای خود بسازد و به جای آنها، شروع به ساختن کفها و یا سقفهای قیمتی جدیدی نماید. البته این اتفاق به آرامی رخ میدهد و در صورت تثبیت شدن، میتوان منتظر شکلگیری یک روند جدید و به اتمام رسیدن روند قبلی بود.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.